من در کارگاههاي آموزش سخنراني و فن بيان که برگزار مي کنم هميشه اين مثال رو ميزنم که چند سال پيش، يک آگهي مشهور تلويزيوني يک کاست صوتي را تبليغ مي کرد که داراي کيفيت صداي فوق العاده اي بود و افراد نمي توانستند تمايزي بين اجراي زنده و صداي ضبط شده ايجاد کنند. اين تبليغ منجر به نقش بستن جمله خاطره انگيزي در ذهن افراد گرديد: آيا صداي پخش شده زنده است ؟من همواره در حين تماشاي سخنراني فردي که متن سخنراني را به طور کلمه به کلمه حفظ کرده است و سخنراني بدون متن در حال انجام است، اين جمله را به خاطر مي آورم: آيا اجرا زنده است يا کلمات حفظ شده اند؟
همانطور که اين سوال نشان مي دهد، مخاطبين مي توانند به راحتي تشخيص دهند که فرد متن سخنراني خود را حفظ کرده است. اين طور به نظر مي رسد که فردي دکمه اجراي فرد سخنران را فشار داده است و زماني که فرد سخنران کلمه اي را فراموش کرده باشد، کاست ذهن فرد با مشکل مواجه مي شود. اگر عاملي نظير ايراد در فناوري هاي موجود در سالن يا سردرگمي به دليل سوال يکي از اعضا منجر به توقف جريان سخنراني گردد، آنها با آشوب دروني مواجه شده و ريتم سخنراني خود را از دست خواهند داد.
چالش ديگري نيز در حين سخنراني بدون متن و با متن وجود دارد. اگر سخنران به ميزان زيادي از انرژي ذهني خود براي پيدا کردن کلمات بعدي در طي سخنراني استفاده کند، ممکن است توجه کافي به واکنش هاي مخاطبين که اغلب نشانگر سردرگمي، خستگي يا عدم توافق هستند، نداشته باشد. اين امر منجر به قطع شدن ارتباط آنها با مخاطبين گرديده و همانند يک روبات مکانيکي عمل مي کنند. چرا؟ زيرا کلمات به جاي قلب، از ذهن آنها نشئت مي گيرند.
بسياري از افراد قصد دارند سخنراني خود را حفظ کنند زيرا آنها بر اين باور هستند که در اين صورت مي توانند سخنراني مرتبي داشته باشند. اين امر ممکن است در برخي از شرايط صحت داشته باشد، اما معايب حفظ کردن متن سخنراني بسيار بيشتر از مزاياي آن مي باشد، زيرا مخاطبين بسيار کمي وجود دارند که بخواهند يک سخنران را به دليل نگاه کردن به متن سخنراني، مورد انتقاد و بازخواست قرار دهند.
اما در اين ميان نمي توان سخنران هايي که داراي استعداد فوق العاده اي در ارائه سخنراني بدون متن خود مي باشند را انکار نمود. آنها کاملا واقعي عمل کرده و به رويدادهاي غيرمنتظره واکنش نشان داده و به راحتي سخنراني خود را ادامه مي دهند. بنابراين تعجب برانگيز نيست که بسياري از افراد سعي در تقليد از سخنرانان TED را دارند (شايان ذکر است که سخنران هاي TED به مدت چندين ماه سخنراني بدون متن را تمرين مي کنند، اما متاسفانه افراد عادي فرصت تمرين به مدت چند ماه را در اختيار ندارند.)
اگر قصد داريد سخنراني بدون متن انجام دهيد، اين جمله را به خاطر بسپاريد: به جاي حفظ کردن، موضوع را بخشي از خود سازيد.
حفظ کردن به معناي تلاش براي بخاطر آوردن تمام کلمات مي باشد. اين امر حتي براي هنرپيشه اي که يک نمايش را هر شب اجرا مي کند نيز بسيار دشوار مي باشد. از سوي ديگر، اگر بتوانيد موضوع را دروني سازيد، شما نکات کليدي سخنراني خود را به خاطر داشته و سپس سخنراني خود را بر اساس نکات کليدي پيش مي بريد. در اين صورت ممکن است برخي از کلماتي که شما حفظ کرده ايد دقيقا بيان شوند، اما زماني که موضوع را به بخشي از وجود خود تبديل کرده باشيد، به حدي به موضوع تسلط خواهيد داشت که مي توانيد در طول سخنراني به موضوع ديگري نيز اشاره داشته و سپس نکات مهم مورد نظر خود را با استفاده از کلمات ديگري بيان کنيد.
به عنوان يک مقايسه، موسيقي جاز را در نظر بگيريد که يک بداهه ماهرانه مي باشد. اگر در يک کنسرت جاز شرکت کنيد، هر يک از نوازنده ها ممکن است در برخي از مواقع يک تکنوازي في البداهه اي داشته باشند که آن موسيقي هرگز بدين صورت نواخته نشده بود و نوازنده ديگري که در صحنه حضور دارد مي تواند قطعه خود را با وي سازگار سازد، زيرا هر دوي آنها با ساختار جاز آشنا هستند. اگرچه نت هاي موسيقي ممکن است به صورت في البداهه نواخته شوند، اما قوانين حاکم بر انتخاب آنها براي هر يک از نوازنده ها شناخته شده مي باشد. در اين ميان، تبديل کردن سخنراني و موضوع به بخشي از ذات خود به معناي توانايي پيروي از يک ساختار مي باشد. سخنراني را به عنوان يک صحبت بدون استفاده از يادداشت تلقي کنيد.
به خاطر سپردن کليدواژه ها مي تواند به شما در دروني سازي سخنراني کمک کند. اگر سخنراني شما سه بخش دارد، شما ممکن است کليدواژه مربوط به هر بخش را به خاطر داشته باشيد: آلودگي، مقررات، آينده خوشبينانه. به منظور تسهيل به خاطر سپردن اين عبارات، از کليدواژه هايي استفاده کنيد که يک عبارت مخفف به ياد ماندني ارائه مي دهند. اگر در طي سخنراني نيز اين کلمات را فراموش کنيد، مي توانيد به راحتي با استفاده از عبارت مخفف آنها را به ياد بياوريد.
در نهايت، شايان ذکر است که با روايت و ساختار مناسبي پيش برويد. سخنراني شما بايد يک مقدمه، يک بدنه و يک انتها داشته باشد که هر يک به بخش ديگر مرتبط مي باشند و در اين صورت مي توانيد سخنراني خود را به راحتي و بدون يادداشت ارائه دهيد.
کمال طلبي را کليک کنيد
حتما تا به حال بارها شنيدهايد که ميگويند فلاني چرچيل است يا اين که سياستمدار چرچيلي است. “سياست چرچيلي” هم يکي ديگر از اصطلاحات معروفي است که معمولا به کار ميبريم. اگرچه خيليها ميدانند که سياست چرچيلي منتسب به چه کسي است و چرچيل چه کسي بوده است اما احتمالا خيليها درباره فن بيان وينستون چرچيل و سياست کلامي او بيخبر هستند.
در پنجم مارس 1946، در کالج وست مينستر در فالتون يعني حدود هفتاد سال پيش بود که چرچيل يکي از معروفترين سخنرانيهاي خود را که بعدها به سخنراني پرده آهنين معروف شد ارائه کرد. تا آن زمان چرچيل تنها و اولين کسي نبود که از عبارت “پرده آهني” در سخنرانياش استفاده کرده باشد اما بعد از چرچيل و به سبب شيوه بهرهبرداي از اين عبارت در فن بيان وينستون چرچيل بود که بعدها اين عبارت تبديل به يک اصطلاح مشترک و متداول بين مردم شد و حتي بعضي از آن به عنوان نماد شروع جنگ سرد در دنيا ياد ميکنند.
در بسياري از کتب تحليل بيان و سخنراني نيز از فن بيان چرچيل به عنوان يک الگو، شاخص يا معيار استفاده ميشود. در کتاب برترين سخنرانيها، تاريخ ويليام سفاير، نويسنده سخنرانيهاي سياسي، برخي از سخنرانيها را بدين شکل تحسين ميکند: اين چرچيلترين سخنرانيهاي چرچيل است!
در آموزش امروز که مروري است بر فن بيان وينستون چرچيل سعي داريم نحوه استفاده از تکنيکهاي کاريزما، نفوذ و اثرگذاري يک سخنران را در نوشتن متن سخنراني تحليل کنيم. بعد از يادگيري اين فنون شايد چرچيل بعدي با همه سبک سياق منحصر به فردش در سخنراني شما باشيد!
بر اساس آن چه که از تحليلگران در شيوه سخنراني چرچيل ديدهاند، 8 نکته کليدي يا تکنيک رهبري در فن بيان وينستون چرچيل ديده ميشود که بيش از هر چيز ديگري جلب توجه ميکند:
در ادامه به برخي از اين تکنيکهاي رهبري که در فن بيان وينستون چرچيل به خوبي مشهود است ميپردازيم.
يکي از اصول فن بيان در سخنراني سياسي نمايش اعتقادات اخلاقي و در واقع همان پايبنديهاي اخلاقي است که چرچيل به خوبي بدان توجه ميکرده است. مثل عبارت “رايزنيهاي پايدار و درست” که در سخنراني پرده آهنين چرچيل بيان شده است.
به برخي از بخشهاي سخنراني چرچيل که اعتقادات و خط مشي اخلاقي چرچيل را نشان ميدهد توجه کنيد:
مسير زندگي خود را اينجا پيدا کنيد
پيروي از قانون عاملي است که معمولا باعث تمايز ما از ديگران ميشود؛ البته به شرطي که موقع اجرايش چون و چرا نياوريم و بدون قيد و شرط اجراکننده قوانين، خود ما باشيم. دقيقا مثل کرکرههاي پنجره هواپيما که در هرصورت در زمان مشخص بالا کشيده ميشوند و مثل بيان مطالب به زبان انگليسي در طول پرواز، حتي اگر يک نفر غيرايراني هم در بين مسافران نباشد! اما يک پيروي از قوانين هميشه و همه جا منطقي به نظر نميرسد؛ خصوصا اگر به واسطه يک سري تغييرات و به روزرساني، مجبور باشيم رويه قديمي را هر چند که درست بوده باشد کنار بگذاريم. بهترين و ملموسترين نمونه آن را در برگزاري سخنراني مشاهده ميکنيد که اگرچه طبق معمول بايد به يک سري از اصول پايبند باشيم اما قوانين نانوشتهاي هم وجود دارد که پيروي از آنها تا زماني که ابزارها و روشهاي فعلي کاربردي هستند بيمعنا به نظر ميرسد. اما اين قوانين چه هستند؟
از ميان باورهاي مختلف سخنراناني که اصول خود را با دانشگاه زندگي به اشتراک گذاشتند تعدادي از همين قوانين را انتخاب کردهايم و توصيه ميکنيم تا از اين قوانين گمراهکننده سرپيچي کنيد!
برخي از اين قوانين به ابزارهايي مربوط ميشوند که در طول سخنراني ممکن است استفاده کنيم و برخي ديگر هم به روش و فن بيان يک سخنران مرتبط هستند.
“بايد” از ميان تمام قيودي مشابه آن از اجبار و اام بيشتري برخوردار است. بار اجبار اين قيد آن قد سنگين است که نبايد آن را در هر موقعيتي استفاده کنيد؛ چرا که هر گونه لفظ اجباري معمولا ضدتوليد و بهرهوري است و ميزان بازدهي سخنراني را پايين ميآورد.
نمونه ديگري از کاربرد اين “بايدها” در جملاتي است که ممکن است بارها و بارها با خودتان زمزمه کنيد. مثلا در طول روز و پيش از اجراي يک سخنراني دائما با خودتان تکرار ميکنيد که “بايد جذاب ظاهر شود” يا “نبايد هيچ خطايي داشته باشم” و…
بسياري از سخنرانان موافق استفاده از چنين قيودي هستند و تصور ميکنند اين کمالگرايي به نفع برگزاري سخنراني و اجراي هر چه بهتر آن است؛ اما در واقعيت هر گونه لفظ حاوي اجبار و اام ممکن است نتايج متناقضي به دنبال داشته باشد.
احتمالا براي شما هم پيش آمده است که صف طويلي را در بانک براي بهرهمندي از خدمات بانکي مشاهده کنيد. در اين حالت احتمالا هرگز به ابتدا، انتها يا افرادي که در ميان صف قرار دارند توجه نميکنيد؛ بلکه توجه اصلي شما به مديريت اين زمانتان براي رسيدگي به کارهاي بانکي با وجود اين صف طولاني است!
در طول برگزاري سخنراني هم دقيقا همين دغدغه بايد براي سخنران وجود داشته باشد. اين که سخنراني حتما با يک مقدمه خاص آغاز شود يا ميانه سخنراني يا انتهاي آن يک غافلگيري خاص وجود داشته باشد مهم نيست؛ مهم اقدامات و برنامهريزي شما براي مديريت سخنراني است.
برخي از متخصصان و صاحبنظران از آن طرف بوم افتادهاند! آنها معمولا در مواقعي که بخواهيد از پاورپوينت استفاده کنيد فن بيان اوباما يا هر فرد ماهر ديگري در سخنراني را مثال ميزنند و يادآور ميشوند که بزرگترين و خاصترين سخنرانيهاي دنيا بدون حضور ابزارهاي جانبي و تنها با تکيه بر مهارتهاي خود سخنران برگزار شده است!
مقالات فن بيان را در دانشگاه زندگي دنبال کنيد
عصر ما، عصر ارتباط است. ارتباط نقش موثري در پيشبرد اهداف ما دارد. يک ارتباط خوب و تاثيرگذار ميتواند موفقيتهاي فراواني را در زمينههاي خانوادگي، شغلي و اجتماعي برايمان به ارمغان آورد؛ بالعکسي يک ارتباط نادرست پيامدهاي ناگواري در پي خواهد داشت. در اين مقاله قصد داريم راهکارهايي را به شما معرفي کنيم تا با بهرهگيري از آنها پيام خود را بدرستي و با شفافيت هر چه تمامتر به ديگران منتقل نموده و پيام ديگران را نيز واضح و شفاف و بدون هيچ سوءبرداشتي دريافت کنيد. اگر اين روند بدرستي انجام گيرد، ارتباط شما ارتباطي موثر خواهد بود که شما را به نتايج دلخواهتان رسانده و از سوءتفاهمهاي بسياري جلوگيري خواهد کرد.
ارتباط فرآيند انتقال پيام از جانب يک فرستنده به سوي گيرنده است.
فرستنده شروعکننده ارتباط است. کسي است که اطلاعاتي دارد و ميخواهد اين اطلاعات را به يک يا چند نفر منتقل نمايد.
کسي است که پيام را با حواس خود دريافت ميکند.
اطلاعاتي است که فرستنده پيام، قصد انتقال دادن آنها را به گيرنده پيام دارد.
کانالي است که ارتباط بين فرستنده و گيرنده پيام از طريق آن صورت ميگيرد. (مثل زبان اشاره در بين کر و لالها)
هر يک از عناصر فوق سهم بسزايي در ايجاد يک ارتباط موثر و کارآمد دارد.
انتقال پيام اغلب فرايندي برگشتناپذير است. اگر نتوانيد محتوي پيام را بدرستي به گيرنده برسانيد ارتباط شما موثر نبوده و منجر به برداشتهاي غلط از جانب ديگران خواهد شد.
براي برقراري ارتباط موثر به محصول فن بيان احتياج داريد
آنرا اينجا تهيه کنيد
هرکسي استرس را در موقعيتهايي از زندگياش تجربه کرده است. هانس سلي، دانشمندي است که مفهوم استرس را معروف و مشهور کرده است، ايشان گفتهاند، «استرس بهعنوان يک مفهوم علمي از يک بدشانسي رنج ميبرد که ناشي از معروفيت و شهرت بسيار زياد و درک بسيار پايين ميباشد.»
عليرغم اين واقعيت که استرس يکي از مشترکترين تجربههاي بشري هست، بهطور شگفتآوري ساخت يک معني مناسب از آن سخت است. دانشمندان ميگويند که استرس يک نيرو يا رخدادي است که مقاومت، تعادل يا کارکردهاي طبيعي را معيوب ميسازد.
مثالي که در زير آورده ميشود ممکن است باعث درک آسانتري از استرس بشود. فشار و استرس يک باد نيرومند ممکن است تعادل يک پل معلق را دگرگون کند بنابراين پل معلق از سمتي به سمت ديگر تاب خورده و دچار نوسان ميشود. اغلب افراد درحاليکه در امتداد پل مشغول رانندگي هستند متوجه نوسان ملايم پل نميشوند.
وقتيکه ميزان باد افزايش پيدا ميکند، نوسانات و ارتعاشات پل براي همه محسوس ميگردد. اگرچه اين نوسانات و ارتعاشات ممکن است باعث اضطراب و ناراحتي شخصي بشود، بااينوجود آن راهي است که پل از عهده استرس و فشار برآمده و در مقابل آن مقاومت ميکند. اگر پل بههيچوجه نوساني نداشته باشد، پل شکننده بوده و احتمالاً توسط فشار و استرس ناشي از باد خسارت خواهد ديد.
اگر قدرت باد بهطور عجيبي افزايش پيدا کند و از محدوديتهايي که براي پل تعريف شده فراتر رود، ميتواند منجر به فرو ريختن پل شود.
استرس در زندگيهاي ما شبيه به آن باد هست، بااينحال استرس اغلب وجود دارد، ولي اغلب موردتوجه قرار نميگيرد. بعضي وقتها استرسهايي که مردم تجربه ميکنند باعث ميشود تا آنها احساس سستي و ضعف و ترس کنند، به نظر ميرسد آنها، همانند آن پل، درخطر فروپاشي هستند. اغلب اين ترس غيرواقعي هست و ساختارهاي مردم بسيار محکمتر از چيزي است که آنها فکر ميکنند. گاهي اوقات، فردي واقعاً در خط سقوط و فروپاشي قرار دارد؛ بنابراين بسيار مهم است که اين خطر را تشخيص دهيم.
تحقيقات پزشکي ميتواند اثرات قابلتوجهي که استرس بر روي بدن و سلامتي شخص ميگذارد را شرح دهد. استرس واقعاً يکي از راههايي است که بدن از خودش حفاظت ميکند. هنگاميکه خطر تهديدات وجود دارد، بدن مواد شيميايي به نام «هورمون» را توليد ميکند که افراد را براي اقدام مناسب آماده ميکند. اين هورمونها، مانند آدرنالين، در داخل جريان خون رها ميشوند و در سرتاسر بدن پمپاژ ميشوند. آنها آهنگ موجود در عضلات را افزايش داده و يک فرد را آماده شروع حرکت ميکنند. آنها ضربان قلب را افزايش ميدهند، بهطوريکه خون بسيار سريعتر در ميان بافتها جريان مييابد. آنها سيکل تنفسي را سريعتر ميکنند، بهطوريکه مقدار فراوان اکسيژن براي تأمين کل بدن در يک موقعيت بحراني در دسترس باشد. آنها حتي باعث افزايش سرعت فکر ميشوند، به افراد کمک ميکنند تا براي خروج از مشکلات فکر کنند و برنامهريزي نمايند.
اين تغييرات جسمي و روحي به شکلي که بعضي اوقات آن را تجربه کنيم، مفيد است اما اگر در تمام مدت روز، يا هرروز آن را تجربه کنيم براي روان و جسممان سخت است چرا که هميشه بايد در وضعيت «اخطار قرمز» باقي بماند. اگر اين رخ دهد، افراد خسته، مضطرب يا افسرده خواهند شد.
آيا هنوز مسير زندگي خود را پيدا نکرده ايد؟
براي يافتن آن دانشگاه زندگي را کليک کنيد
درباره این سایت